میگفت قبل از مرگ باید مُرده باشی! میگفت نکنه وقتی مرگ بیاد نباید بترسی... باید آماده باشی! پشتت رو صاف کنی و بگی بریم..

بیکار که می‌شد دراز میکشید یه گوشه و خودشو میزد به مردن. فکر میکرد اگه با کمر صاف و غرور، جلوی مرگ قد علم کنه مرگ رو شکست می‌ده...

میگفتن یه روز وقتی خودشو زده به مردن واقعی مرده... همه فکر کردن مثل همیشه داره تمرین میکنه ولی اون آخرین تمرین زندگیش برای مردن بود... کسی نگفت چه با غرور مرد. کسی نگفت دمش گرم چه با عزت جون به عزرائیل داد! به جاش تن بی‌جونش رو انداختن تو یه گودال به اسم قبر و یه تل خاک هم ریختن روش...